هفت ماه از هجرت گذشته، در ماه شوال، پرچمى براى عبیدة بن حارث گره مىزند و او را در رأس یک گروه رزمى به «رابغ» -در ده میلى جحفه بهطرف قدید-مىفرستد. وى همراه با شصت سوار-که همه از قریشند-حرکت مىکند. بر سر آبى بنام (احیاء) با ابوسفیان پسر حرب که در رأس یک دستۀ دویستنفره است برمیخورد.
سعد بن ابى وقاص پیشاپیش همرزمانش قرار مىگیرد و درحالىکه تنى چند او را در پناه گرفتهاند شروع به تیراندازى مىکند تا ترکش او خالى مىشود؛ و او نخستین کسى است در تاریخ اسلام که تیر مىاندازد؛ هر تیرى هم که مىاندازد یکى از دشمن یا ستورش را مىکشد یا مجروح مىکند. شمشیر از نیام نمىکشند و براى جنگیدن آرایش نمىگیرند و جز همین تیراندازى دوطرفه کارى صورت نمىگیرد و دو سپاه به اردوى خویش بازمىگردند.
سعد بن ابى وقاص مىگوید: { به عبیده گفتم: دشمن از ترس رو به هزیمت نهاده است. اگر آنان را تعقیب کنیم مىتوانیم به آنها صدمه یا تلفاتى وارد کنیم. امّا او بارأی من موافقت ننمود و ما به مدینه بازگشتیم }.
(منبع: کتاب "پیامبری و جهاد " نوشته جلالالدین فارسی ص 44-43)